دخترک آفتاب

متن مرتبط با «هر صبح» در سایت دخترک آفتاب نوشته شده است

من یک شهریوریم....

  • من شهریوری اممغرورم....اما اگر دل بدهی...غرورم را فرشِ زیر پایت میکنم!!خودخواهم...اما اگر دل بدهی...تمام خواسته هایم در تو خلاصه میشود!!پیچیده ام...ام, ...ادامه مطلب

  • در زندگی هر کس...

  • در زندگی هر کس باید یک نفر باشد؛ مرد و زن بودنش مهم نیست، فقط باید یک نفر باشد … یک آدم، یک دوست، یک همدم، یک رفیق، یک نفر که جویای حالت باشد، نگرانت باشد، تو را بهتر از خودت بشناسد، یک نفر که شماره اش را بگیری و بگویی حالم بد است … شنیدن همین یک جمله کافیست تا کار و زندگی اش را تعطیل کند و خودش را به تو برساند … آخر خوشبختی است یک نفر در زندگیت باشد، که تنها نباشی … سلامتیه کسایی که تنهایی رو از ما می گیرن … ♥ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶♥ ساعت : 10:54 ♥ نویسنده : ماه بانو ♥ , ...ادامه مطلب

  • هرچه میخواهد.....

  • ♥ من نه عاشق بودم♥ نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من♥ من خودم بودم و یک حس غریب♥ که به صد عشق و هوس می ارزید♥ من خودم بودم و دستی♥ که صداقت میکاشت♥ گرچه در حسرت گندم پوسید♥ من خودم بودم و هر پنجره ای♥ که به سر سبزترین نقطه بودن وا بود♥ و خدا میداند...♥ بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود♥ من نه عاشق بودم...♥ نه دلداده به گیسوی بلند♥ و نه آلوده به افکار پلید♥ من به دنبال نگاهی بودم♥ که مرا از پس دیوانگیم میفهمید, ...ادامه مطلب

  • هــــــــــــــــر صبح.....

  • هر صبح   درست زمانیکه از خواب می پرم   دوباره یادم میفتد که باید فراموشت می کردم …   آنوقت   چشم هایم را میبندم،   و همینکه حروف اسمت را زمزمه می کنم   پشت پلک هایم   لا به لای آن همه سیاهی   تو را می بینم که خیره ای به من !   با همان نگاه همیشه ات …   همان لبخند …   و فقط خدا می داند که چقدر سخت ست دوباره چشم باز کردن …   ,هر صبح,هر صبح پلکهایت,هر صبح خورشید فریاد میزند,هر صبحدم نسيم گل,هر صبح دم,هر صبح پلکهایت فصل جدیدی,هر صبح و شام گریه,هر روز صبح در آفریقا,هر روز صبح در افريقا,با طلوع هر صبح ...ادامه مطلب

  • همه هر روز صبح...

  • همه هر روز صبح می رسند:   ماشین ها به پارکینگ، کارگرها به کار، آفتابگردان ها به خورشید، میوه ها به فصل…   کفش ها به راه می افتند   دست ها به کار…   دانشجوها مثل همیشه به هیچ می رسند   چراغ ها به قرمز، پلاک ها به بن بست، راه ها به چاه…   دل ها می ریزند   اشک ها هم…   روز مثل هر روز به شب می رسد   دیوار به فلک، فلک به دست…   دست ها هر روز صبح از روزگار، درد آزگار می کشند…   من اما   نه نقشی از تو مانده بر دلم برای کشیدن؛   نه پاکتی…   من،   هر روز صبح به تو نمی رسم   و نمی دانم کجا داد بزنم:   که این رسم روزگارِ رسیدن ها نیست…   , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها